راه نجات دریاچه ارومیه
آنچه در ادامه میآید مصاحبهای با آقای مهندس جهانی، مدیر سابق دفتر برنامهریزی منابع آب وزارت نیرو است که توسط خبرگزاری آنا انجام شده است.
به اعتقاد مدیر کل سابق وزارت نیرو در بخش برنامهریزی آب، تنها راه نجات دریاچه ارومیه کاهش عرضه آب در این حوضه آبریز است. چرا که انتقال آب از حوضههای دیگر انحراف از مسیر اصلی بوده و تغییری در مصرف آب مردم منطقه ایجاد نخواهد کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزای آنا، خشک شدن دریاچه ارومیه که به نگین شمال غرب ایران شهرت دارد، معضلی است که از دو دهه پیش توسط کارشناسان پیشبینی شده بود. راهکارهایی نیز برای نجات این دریاچه از خطر خشک شدن مطرح شد، اما هیچگاه عزم جدی برای نجات آن در کشور ایجاد نشد تا اینکه امروز بخش اعظم آن، خشک شده و سونامی نمک سلامت مردم را تهدید میکند. گروهی از کارشناسان مرگ دریاچه ارومیه را قطعی میدانند و گروهی دیگر بر این باورند که با برنامهریزی صحیح و کاهش مصرف آب در حوضه آبریز ارومیه، طی یک دهه میتوان سطح تراز دریاچه را به وضعیت نرمال باز گرداند. مهندس عباسقلی جهانی، مدیر کل سابق وزارت نیرو در بخش برنامهریزی آب از جمله گروهی است که معتقد است میتوان دریاچه را به وضعیت نرمال بازگرداند. اما مشروط بر اینکه از منابع آبی خود حوضه استفاده شود.
وی که در اغلب نشستهای بین المللی آب حضور داشته و سابقه عضویت در «شورای جهانی آب» و «شورای حکام جهانی آب» را در کارنامه کاری خود دارد، ۴۵ سال از عمر حرفهایاش را در زمینه آب سپری کرده است. نظرات وی درباره وضعیت دریاچه ارومیه شنیدنی است:
تصویری از وضعیت دریاچه ارومیه ارایه دهید؟ آیا مسیری که امروز برای نجات دریاچه ارومیه طی میشود، منطقی است یا نیاز به تصحیح این مسیر داریم؟
اولین چیزی که در مسئله نجات دریاچه ارومیه باید به آن توجه کنیم آن است که دلایل اصلی وقوع این پدیده چیست. اگر شما منابع مختلف را بررسی کنید، دیدگاههای متفاوتی درباره دریاچه ارومیه مطرح شده است. بعضی دیدگاهها ناشی از این مسئله است که موضوع خشکسالیها سبب بروز مشکل برای دریاچه ارومیه شده است. برخی احداث سدها روی رودخانههای منتهی به دریاچه را مقصر این معضلات میدانند. برخی هم مسئله مصرف آب و برداشت آن را دلیل خشک شدن دومین دریاچه شور دنیا اعلام میکنند. شاید هر کدام از دلایل گفته شد سهم و وزن خاص خود را داشته باشند. اما امروز که قصد داریم برنامهریزی برای علاج بخشی و نجات دریاچه ارومیه انجام دهیم، باید اصلیترین مولفه موثر در بروز این پدیده را شناسایی کنیم.
تقریبا در ۳۰ سال گذشته سطح زیر کشت در حوضه آبریز ارومیه ۲۶۰ درصد افزایش داشته است. مصرف آب برای امور کشاورزی در این مدت ۳۰۰ درصد افزایش یافته در حالیکه به راندمان آبیاری فقط ۲۰ درصد اضافه شده است. این سه رقم یعنی اگر در وضع موجود فقط به نیازهای بخش کشاورزی نگاه کنیم، میبینیم که این بخش تقریبا معادل مجموع پتانسیل جریانهای ورودی به دریاچه ارومیه، آب مصرف میکند. یک مقداری هم برای تامین نیازهای آب زیرزمینی استفاده میشود. این نیازها در منطقه صرفا از طریق عرضه بیشتر آب در منطقه رفع شده است. یعنی کشاورزی یا مجموعهای از طرحهای کشاورزی در منطقه مطرح شده و برای آنها تقاضای آب به میان آمده است. ما تقاضای آب را از طریق عرضه بیشتر آب جبران کردهایم. یا اجازه برداشت آب از رودخانهها و آبهای زیرزمینی صادر شده و یا اینکه از طریق ایجاد سدهای مخزنی، شرایط را برای عرضه آب فراهم کردهایم. مجموع صدور مجوزها به جایی رسیده که پتانسیل جریان با نیازهای آبی برابری میکند. در چنین شرایطی جریانهای ورودی به دریاچه کاهش مییابد. اگر قصد داشتیم از طریق مدیریت مصرف، تقاضای آب را تامین کنیم، قاعدتا باید راندمان آبیاری را بالا میبردیم. اما همانطور که گفته شد، راندمان آبیاری در سه دهه گذشته فقط ۲۰ درصد افزایش یافته و در مقابل ۳۰۰ درصد نیاز آبی رشد کرده است.
پس اصلیترین و مهمترین مسئله غالب در برخورد مدیریتی با موضوع دریاچه ارومیه آن است که تقاضای آب از طریق عرضه بیشتر، تامین نشود. این مسئلهای است که در تمام دنیا تجربه شده است و مورد توصیه تمام محافل بینالمللی است.
مفهوم سخنان شما آن است که باید سدسازی در منطقه متوقف شود؟
هر فعالیتی که عرضه آب در منطقه را بیشتر میکند، باید متوقف شود. یعنی نباید تسهیلاتی فراهم کرد که آب بیشتر عرضه شود. با کمال تاسف شنیده میشود که در برخی محافل مسئله علاج بخشی دریاچه را در انتقال آب بین حوضهای معرفی میکنند. این یعنی عرضه آب بیشتر. در حالی که تجربههای تلخ گذشته نشان میدهد که نباید عرضه آب را افزایش داد.
این تجربههای تلخ مربوط به سایر حوضههای آبریز کشور بوده است؟
نه در خود حوضه آبریز ارومیه هم تجربیات تلخی داشته ایم.
راهکار اصلی نجات دریاچه ارومیه چیست؟
کنترل تقاضای آب و مدیریت تخصیص منابع، همچنین کنترل مصرف، منطقیترین راه حل نجات دریاچه ارومیه است. کلید برنامهها باید حول محور کنترل مصرف و توازن و تعادل بین مصرف و منابع با اتکا به منابع آبی خود حوضه آبریز بچرخد. با تشکیل کمیته عالی در سطح هیات دولت برای نجات دریاچه ارومیه، امیدی ایجاد شده تا همه برای نگهداری ازاین نگین آبی تلاش کنند. احساس میکنم این هیات عالی باید در شروع کار همت خود را بر تعیین سیاستها و استراتژیهای کلان متمرکز کند. اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت عملیات اجرای مطابق این سیاستها میتواند در جای خود اجرایی شود.
بنابراین باید جلوی سدسازیها در منطقه گرفته شود؟
بدون تردید باید این اتفاق بیفتد. چند روز پیش در خبرها آمده بود که معاون وزارت نیرو از تصمیم این وزارتخانه برای توقف انجام مطالعات ۴۰ سد در حوضه آبریز ارومیه و سایر حوضههای منتهی به این حوضه آبریز، خبرداده بود. این گام مهمی است اما سئوال اینجاست که چرا این اتفاق رخ داده است. اگر اعتقاد داریم که ایجاد توازن و تعادل باید با اتکای به منابع داخلی حوضه باشد، چرا در گذشته عرضه آب را بیشتر کردیم. البته هشدارهایی همواره از سوی کارشناسان مطرح شده اما برای ایجاد تعادل در حوضه آبریز ارومیه باید یک سهمیه منطقی برای دریاچه قایل شویم.
الان کارشناسان به این نتیجه رسیدهاند که عرضه آب در دریاچه ارومیه باید به حداقل برسد. اگر بر مبنای این نظرات، برنامه عملیاتی تدوین شود، میتوان امیدوار بود که تصمیم درستی گرفته شود. اگر به هر دلیلی این سیاست مخدوش شود، مجددا دیدگاههایی مثل انتقال آب از حوضه مجاور مطرح میشود و شکی نداشته باشید که دوباره وارد یک سیکل حل مسایل از طریق عرضه آب خواهیم شد.
برخی کارشناسان در توجیه مسئله انتقال آب شیرین و مقاومتهای کشاورزان و مردم محلی برای مصرف آن، چنین توجیه میکنند که با انتقال آب شور خزر، این معضل حل خواهد شد، در این باره چه نظری دارید؟
دو نوع عرضه آب داریم. یکی مصرف آبی که از چرخه خارج نمی شود و بیشتر برای محیط زیست و پرورش ماهی از آن استفاده میشود و دیگری آبی است که پس از مصرف بخشی از آن از چرخه خارج میشود. پس نیاز آبی دریاچه ارومیه نیز نوعی مصرف تلقی میشود. حفظ دریاچه ارومیه یک نیاز است. بنابراین وقتی بحث نیاز مطرح میشود، یعنی باید آب برای رفع این نیاز عرضه شود. در نهایت با انتقال آب شور خزر، عرضه آب در حوضه آبریز ارومیه را افزایش دادهایم. در حالی که نباید رفع نیاز آبی دریاچه متکی بر منابع آبی خارج از حوضه آبریز ارومیه باشد.
شاخصی به نام «شاخص فنی» در بخش آب مطرح است. بر اساس این شاخص نسبت مصارف آب به منابع آب تجدید شونده در یک حوزه آبریز تعیین میشود. طبق اصول و مبانی توسعه پایدار این شاخص باید بین ۴۰ تا ۶۰ درصد در یک حوضه آبریز متغیر باشد. این تغییرات بستگی به شرایط آب و هوایی هر حوضه دارد. اگر پتانسیل آبی هر حوضه ۱۰۰ باشد، حداکثر آبی که برای مصرف و برداشت باید در نظر گرفته شود، نباید از ۶۰ درصد تجاوز کند و ۴۰ درصد آب باید برای حفظ اکوسیستمهای آبی در نظر گرفته شود. این شیوه مدیریت، در چارچوب مباحث توسعه پایدار میگنجد. در صورتی که در حال حاضر شاخص فنی حوضه آبریز دریاچه ارومیه، ۱۰۰ درصد است. یعنی سهمیه مربوط به حفظ پایداری دریاچه صرف تامین نیازهای مردم میشود.
به نظر شما امکان نجات دریاچه ارومیه وجود دارد؟
به عنوان فردی که ۴۵ سال از عمر حرفهای خود را در بخش آب گذراندهام می گویم که با اتکا به منابع آبی خود حوضه میتوان دریاچه ارومیه را نجات داد. مشروط بر اینکه مبانی گفته شده رعایت شود. یعنی در شمالغرب کشور باید مهندسی معکوس انجام شود. اول باید سهمیه آبی دریاچه را کنار بگذاریم. بعد باقیمانده آب را در حوضه طوری مدیریت کنیم که معادل سقف نیازها باشد. این اقدامات قابل تقویم است. اما این مهندسی معکوس هزینههای ریالی و اجتماعی برای کشور به همراه دارد.
فرض کنید همه هزینهها توسط دولت و مردم پرداخته شد، برای احیای دریاچه چند سال وقت زمان نیاز داریم؟
نمیشود یک عدد قاطع برای احیای دریاچه مطرح کرد.
اما یک حداقل زمانی برای احیا میتوان ذکر کرد؟
بر اساس وضعیت مصارف آب در حوضه آبریز ارومیه، اگر بخواهیم مهندسی معکوس را در منطقه اجرایی کنیم، سالانه به دو و نیم تا سه میلیارد متر مکعب آب نیاز داریم. این حجم آب باید از تقاضای حوضه کم شود. با این روش طی یک دهه ۲۵ میلیارد متر مکعب آب وارد دریاچه شده و این اکوسیستم آبی احیا میشود. منتهی تمامی این مسایل به این بستگی دارد که برنامههای نجات دریاچه ارومیه چگونه تعریف شود. در رسیدن به اهداف تعیین شده باید مسئله سیاستها به درستی تدوین شود. اگر قرار باشد مسئولان چون به خلوت میروند آن کار دیگر بکنند، یعنی حرف و عمل آنها یکی نباشد، این مسئله آغاز انحراف از هدف اصلی است. امروز زمانی برای آزمون و خطا نداریم. باید درست تصمیمگیری کنیم. قرار است طی دو ماه آینده برنامههای نجات دریاچه ارومیه ارایه شود. اگر در ارایه برنامهها دیدید که سهم منابع مالی متکی بر انتقال آب بین حوضهای بیشتر از سایر برنامههاست، بدانید که انحراف در برنامهها وجود دارد. حداقل برای ۱۰ سال آینده باید مسئله انتقال آب از خارج حوضه کلا از برنامههای نجات دریاچه ارومیه حذف شود.
سیاستهای اولیه در نجات دریاچه ارومیه بسیار مهم است. یک نهاد اجرایی مستقل باید بر عملکرد تمامی نهادهای دخیل در مسئله نجات ارومیه نظارت داشته باشد. از اجرای برنامههای متناقض جلوگیری شود و قوانین مورد نیاز برای اجرایی کردن سیاستها به تصویب برسد. مثلا اگر قرار است سالانه ۱۰۰ هزار هکتار زمین زیر کشت نرود باید برای تامین درآمدهای مردم و جبران این عدم کشت قانون وضع شود و خسارت به کشاورزان پرداخت شود. اشکالی ندارد این قانون برای مدت مشخصی که بحران وجود دارد، وضع شود. اگر قرار است کل حوضه آبریز نابود شود، چه بهتر که هزینه پرداخت کنیم تا مصرف آب در مقطع مشخصی کاهش یابد.
آیا تجربه بین المللی در زمینه نجات دریاچه ها وجود دارد؟
بله. دریاچه آرال یکی از این تجربیات است.
به اعتقاد کارشناسان این دریاچه مرده است؟
بله این دریاچه در حوضه آبریز چند کشور قرار دارد. قرار است با همکاری این کشورها و نهادهای بینالمللی آرال دوباره احیا شود. برنامه مدونی برای آن نوشته شده است. در بررسی برنامههای نجات آرال میفهمیم که هیچ یک از برنامهها بوسیله عرضه آب بیشتر تامین نشده است. همه برنامهها حول محور تعادلسازی پایدار با اتکای بنیادی به منابع آب خود حوضه است.
آیا با اجرای این برنامهها، بخشی از دریاچه آرال احیا شده است؟
برنامه نجات آرال یک برنامه طولانی مدت است. تا جایی که میدانم کارهایی که در سطح حوضه آبریز انجام میشود ازجمله توقف کشت پنبه و افزایش راندمان آبو البته با اجرای این برنامهها پاسخهای مثبتی هم در فضای دریاچه ایجاد کرده است. به دلیل حجم بالای هزینهها برای نجات دریاچه آرال و دخیل بودن چند کشور، پیشرفت برنامههای نجات آرال، با کندی مواجه است. اما واقعیت این است که عزم کشورها بر احیای دریاچه آرال، متمرکز شده است.
به عنوان نکته آخر مطلبی دارید؟
موضوع شاخصها در دریاچه ارومیه بسیار مهم است. برنامه بدون شاخصهای ارزیابی یک مسئله ناقص است. اگر برنامه عملیاتی برای نجات دریاچه ارومیه تهیه شود، باید شاخصهای پایش برنامهها هم مطرح شود. با پایش منظم، عملکردها در مسیر خود اصلاح میشود، همچنین اثرات اقدامات مختلف به صورت سیستمی با هم سنجیده میشود. متاسفانه این موضوعی است که در کشور کاملا گم شده است. امیدواریم که وزارت نیرو به بخش مربوط به تعریف شاخصها وزن عمدهای بدهد که هم عملکرد خود را ارزیابی کند و هم از طریق پایش یک سنجش کلی به روی هزینهها انجام شود.
گفتگو از لیلا مرگن