نشانگرهای ارزیابی آسیبپذیری منابع آب
برای رسیدن و حفظ پایداری در مدیریت آب و تأمین امنیت آبی در کشورهای مختلف، در 20 سال گذشته نشانگرهای متعددی برای ارزیابی کمی آسیبپذیری منابع آب (برای نمونه کمیابی یا تنش آبی) تهیه شده است. هر یک از نشانگرها به نوعی در بازنمایی کامل و دقیق ویژگی تنش آبی ناتوان است. این کاستیها به دلیل جنبههای مهم متعددی است که در استفاده، تأمین و کمیابی آب مستتر است و هیچ یک از نشانگرها نمیتواند به تنهایی تمامی آنها را بازتاب دهد. بنابراین اظهار میشود که تعیین هر معیاری برای ارزیابی وضعیت منابع آب، همان قدر که یک تصمیم علمی محسوب میشود، یک تصمیم سیاستی نیز باید به حساب بیاید). نشانگرهای تهیهشده در این زمینه به صورتهای مختلفی قابل طبقهبندی است. در یکی از طبقه بندیها، نشانگرها/ شاخصها به چهار گروه: 1) نیازهای انسانمحور، 2) آسیبپذیری منابع ، 3) گنجاندن نیازهای محیط زیست و 4) ارزیابی چرخه عمر و رد پای آب (water footprint)؛ تقسیم و روششناسی محاسبه آنها معرفی شدهاند. بر این اساس، شاخصها/ نشانگرهای گروه اول عبارتند از نشانگر «فالکنمارک»، «نیازهای اساسی انسان»، «شاخص تنش آبی اجتماعی» و «دسترسی به منابع آب و واردات غلات». «شاخص مصرف و مصرف مجدد نسبی محلی»، «شاخص آسیبپذیری آبخیز»، «شاخص تأمین آب» و بالاخره «کمیابی فیزیکی و اقتصادی آب» از شاخصهای گروه دوم به شمار میآیند. شاخصهای گروه سوم عبارتند از «پیامد رشد جمعیت بر دسترسی به منابع آب» و «ارزیابی تأمین منابع آب با استفاده از نشانگر تنش آب». «ارزیابی چرخه عمر و شاخص تنش آبی»، «آبرانه» و «آبرانه با رویکرد تجدید نظر شده»، مربوط به گروه چهارم میباشند. در ایران از میان این نشانگرها/ شاخصها تاکنون بیشتر به دو مورد یعنی نشانگر فالکنمارک از گروه یک و شاخص نسبت بحرانی آب که جزو شاخصهای عمومی گروه دو محسوب میشود توجه شده است که شرح بیشتر این دو نشانگر در ادامه میآید.
نشانگر فالکنمارک در زیرگروه شاخصهای نیازهای آبی انسان طبقهبندی شده که در آنها کمیابی آب شیرین به طور کلی بر اساس دسترسی به منابع آب و جمعیت انسانی تعریف میشود. این ارقام به صورت سرانه آب محاسبه و غالباً در سطح ملی مورد توجه است. منطق محاسباتی این شاخصها به بیان ساده آن است که اگر ما بدانیم چقدر آب لازم است تا پاسخگوی تقاضای انسانی باشد، آب در دسترس برای هر نفر معیاری برای اندازهگیری کمیابی است. این نشانگر ضابطهای است که شاید بیشترین مورد استفاده را داشته باشد. این ضابطه به صورت نسبت کل رواناب سالانه در دسترس برای استفادههای انسانی تعریف شده است. کشورهای زیادی بر اساس این نشانگر، بررسی و مصرف آب برای هر نفر در هر کشور محاسبه شد. بر اساس سرانه فراهمی منابع آبی در هر منطقه میتواند به صورت بدون تنش، تنش، کمیابی و کمیابی مطلق طبقهبندی شود:
ارقام به مترمکعب در سال سرانه
- بدون تنش بیشتر از 1700
- تنش 1700-1000
- کمیابی 1000-500
- کمیابی مطلق کمتر از 500
سرانه آب در دسترس، اساس شاخص تنش آبی فالکنمارک را تشکیل میدهد و بر این اساس، میان کمیابی با منشاء آب و هوایی و انسانی تفاوت میگذارد. این شاخص به طور نوعی برای ارزیابی در مقیاس ملی برای مکانهایی که داده دارند، نتایج به طور شهودی تأئید و به سادگی قابل فهمند استفاده میشود، هر چند که استفاده از میانگین سالانه ملی باعث در ابهام قراردادن اطلاعات کمیابی در سطوح کوچکتر میشود. تعیین یک آستانه ساده موجب نادیدهگرفتن تغییرات در تقاضای کشورها به دلیل تفاوت در فرهنگ، سبک زندگی، آب و هوا و غیره میشود. بالاخره ، این شاخص به نظر میرسد که پیامد مربوط به مناطق کمجمعیت را به دلیل ناتوانی در اندازهگیری تنش آبی آنها، کمتر از واقع نشان میدهد.
شاخص نسبت بحرانی آب
شاخصهای کمیابی آب که تاکنون شرایط منابع آب را بر اساس نیازهای ثابت انسانی و دسترسی به منابع آب اندازهگیری کردهاند، اغلب در سطح ملی محاسبه شدهاند، اما در آنها عرضه آب تجدیدپذیر و تقاضای سالانه برای آب در سطح ملی لحاظ نشده است. در سال 1987 شیکلومانف و مارکووا از انستیتوی آبشناسی دولتی سنت پترزبورگ، استفاده آب را در مناطق و بخشهای مختلف تخمین زدند. استفاده موجود و پیشبینی از آب به بخشهای صنعتی، کشاورزی و خانگی تفکیک شد و همچنین تلفات آب در اثر تبخیر از مخازن نیز مشمول این برآورد شد. جمعیت و عوامل اقتصادی نیز به عنوان متغیرهای اصلی در نظر گرفته شدند. راسکین و دیگران در سال 1997 از دادههای دسترسی به آب شیکلومانف و از رویکرد تعدیلشده جایگزینی برداشت آب به جای تقاضای آب استفاده کردند. این جایگزینی به خاطر آن بود که اصطلاح تقاضای آب مفهومی ذهنی است که در جوامع، فرهنگها و مناطق مختلف، متفاوت و کاربرد آن میتواند به ارزیابی نادرست بینجامد. بدین ترتیب پس از آن شاخص آسیبپذیری منابع آب (که در مواردی «withdrawal to avilability» یاWTA نامیده میشود) به عنوان نسبت کل برداشتها به منابع در دسترس، تهیه شد. بر این اساس کشوری که برداشت سالانه آن بین 20 تا 40 درصد عرضه سالانهاش باشد از نظر آبی کمیاب محسوب و اگر این نسبت بیش از 40 درصد باشد بسیار کمیاب محسوب میشود. این روش و آستانه 40 درصد به طور عمومی در تحلیلهای منابع آب مورد استفاده قرار گرفت و اصطلاح نسبت بحرانی از این طریق پدید آمد: نسبت برداشت آب برای مصارف انسانی به کل آب تجدیدپذیر.
منبع: توسعه کمآببر. تأملی در بازسازی مسیر توسعه کشور. اندیشکده تدبیر آب ایران، آبان 95.