چرا مدیریت آب زیرزمینی ضرورت دارد؟
آب زیرزمینی در بسیاری از کشورها منبع مهم تأمین آب نیازهای کشاورزی و شهری به شمار میآید. متأسفانه بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی غالباً بدون پایش و فارغ از مقررات کافی صورت میگیرد. برداشت بیرویه آب زیرزمینی، پیامدهای منفی مانند کاهش آبدهی چاهها، نشست زمین و ... و کاهش موجودی آب برای جمعیت رو به رشد خواهد داشت. پرداختن به این چالشها به شیوهای کارآمد، پرسش کلیدی برای سیاستگذارانی است که نگرانی فزایندهای درباره امنیت غذایی و پایداری منابع آب دارند.
توجیه ضرورت مدیریت منابع آب زیرزمینی چیست؟ نظریه اقتصاد عمومی، از اقدام در شرایط نقص و شکست بازار پشتیبانی میکند. با این همه، تعریف کالای عمومی در مقابل خصوصی همیشه درباره آب روشن نیست، و حتی درباره آب زیرزمینی پیچیدهتر است.
آب زیرزمینی، غالباً یک منبع مشترک در نظر گرفته میشود، یعنی ویژگی آن، منعپذیری پرهزینه و کاهشپذیری است. وقتی به کالایی منعپذیر گفته میشود که متقاضیان تا شرایط ویژهای را احراز نکنند، از حق دسترسی به آن کالا محروم خواهند بود. از سویی دیگر، هر واحدی را که یک مصرفکننده برداشت میکند، برای دیگران در دسترس نیست. با این همه، این تعریف میتواند گمراهکننده باشد. منابعی که تمام و کمال، مشترک و دارایی شخصی دانسته میشوند، دو کرانه یک طیف به شمار میآیند، و بیشتر آبخوانها در نقطهای در حد فاصل این دو جای میگیرند. بر این اساس، نسبتدادن شأن منبع مشترک به آب زیرزمینی غالباً قابل کاربرد نیست، چون به ماهیت آبخوان بستگی دارد. یک آبخوان با قابلیت ذخیره بالا و قابلیت انتقال پائین، بیشتر به یک دارایی خصوصی نزدیکتر است تا یک منبع مشترک. در نتیجه، منافع حاصل از تدابیر مدیریت ممکن است کمتر از انتظار و کاملاً متغیر باشد. افزون بر این، درجه پیوستگی با پیکرههای آب سطحی نیز میتواند بر اینکه آیا آب زیرزمینی به عنوان یک منبع خصوصی یا مشترک عمل میکند تأثیر بگذارد.
منابع مشترک با مشکلات حد برداشت مجاز و ساز و کار بهرهبرداری روبرو هستند، یعنی چگونگی اطمینانیافتن از حفاظت و پایداری منبع، و چالشهای تخصیص منبع. پاسخهای نهادی مختلفی به این مشکلات وجود دارد، از شیوه مدیریت تعاونی تا شیوه غیر تعاونی یا وضع مقررات به دست نهادهای مسئول. مشکل حد برداشت غالباً نیازمند مداخله دولت خواهد بود، ولی چالشهای تخصیص در برخی موارد میتواند به دست خود بهرهبرداران حل شود.
چه هنگام مدیریت به رفاه جامعه منجر میشود؟ در مورد مدیریت آب زیرزمینی به عنوان یک منبع تجدیدپذیر، هیچ پاسخ عمومی وجود ندارد. شماری از نوشتارهای اقتصادی این پرسش را عمدتاً با تمرکز بر مسئله برداشت آب زیرزمینی یا نمونهای از مدیریت منبع تجدیدپذیر، با تکیه بر وضعیتهای نسبتاً سادهشده، با فرض عدم اثرگذاری خارجی منفی، حقوق بسامان مالکیت، و آبخوانهای نسبتاً بزرگ (قابلیت ذخیره بالا، قابلیت انتقال کم) مطالعه کردهاند. جمعبندی کار آنان این است که منافع مدیریت آب زیرزمینی همیشه قابل ملاحظه نخواهد بود، و وابستگی زیادی به پارامترهای اقتصادی، هیدرولوژیکی و اجتماعی دارد.
با این همه، تردیدی نیست که مدیریت آب زیرزمینی در شرایطی که با آثار خارجی منفی بهرهبرداری روبرو هستیم، و بهرهبرداران، این پیامدها را به حساب نمیآورند انکارناپذیر است. بحث قابل توجهی در نوشتارها درباره معیار احتمالی برای تعریف زمانی که پمپاژ آب زیرزمینی خسارتآفرین میشود انجام شده است. با این همه، موضوع مقابله با خالیشدن ذخیره ثابت به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. در نوشتارها معمولاً به آثار خارجی ناشی از پمپاژ پرداخته میشود. آثار منفی، انواع مختلفی دارد، با درجات مختلف خسارت، و در سیستمهای آب زیرزمینی مختلف پدید میآیند. ولی حتی متداولترین موارد شامل کاهش آبدهی چاه و افزایش هزینههای پمپاژ ممکن است مستلزم مدیریت باشد، به ویژه اگر تشدید آنها به پیامدهای مهمتری منجر گردد.
خالیشدن آب زیرزمینی در درازمدت (در آبخوانهای نسبتاً بزرگ) معمولاً مستلزم سیاستگذاری عمومی است. در چنین مواردی، خصوصیات منبع مشترک ممکن است غالبتر شود. نگرانی درباره کیفیت و آثار منفی بهرهبرداری بیرویه، احتمالاً به نسبت اُفت تراز افزایش مییابد. بنابراین، مشکل حد مجاز برداشت در چنین وضعیتی، ممکن است برنامهریزی و مدیریت بلندمدت را برای اجتناب از مشکلات آتی تخصیص ایجاب نماید.
مأخذ: سیاستها و ابزارهای کاهش برداشت آب زیرزمینی. اندیشکده تدبیر آب ایران، 97.