بازارهای آب به عنوان یک استراتژی مدیریت


در بسیاری از مناطق جهان، تقاضای آب در شهرها، کشاورزی و صنایع، در حالی رو به افزایش است که محدودیت‌های موجودی آب بیشتر و بیشتر می‌شود. در مناطقی که آب کمیاب است، مدیران آب در تلاش هستند تأمین آب بیشتر را برای تأمین نیازها تضمین کنند. پاسخ‌های مدیریت آب به کمیابی تاکنون تحت سیطره مهندسیِِ عرضه‌گرا بوده، و بر ساخت مخزن‌ها، کانال‌ها، خطوط لوله، چاه‌ها و تأسیسات دیگر تمرکز داشته است. با این همه در سال‌های اخیر، به سبب افزایش هزینه پروژه‌های تأمین آب و دغدغه رو به رشد زیست‌محیطی، تغییر بارزی به سمت نوآوری‌های اقتصادی، از جمله استراتژی‌های مدیریت تقاضای آب پدیدار شده است. در چنین فضایی است که بازارهای آب به شکل فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته و به کار گرفته می‌شوند.
بازارهای آب به راه‌های مختلف ظهور می‌یابند. برخی به تدریج شکل می‌گیرند، همانند جنوب شرق استرالیا، یا در اثر یک رویداد میسر می‌شوند، مانند اقامه دعوا در موضوع حفاظت از گونه‌های در معرض خطر در تگزاس، یا تصمیم دولت مکزیک برای تمرکززدایی بهره‌برداری تأسیسات آبی در پی بحران مالی. آنچه در بیشتر بازارها مشترک است، وجود کمیابی آب است، یعنی بازارها وقتی تقاضاهای آب به سقف موجودی آب نزدیک می‌شود ظهور می‌کنند.
موجودی آب می‌تواند از ظرفیت طبیعی آب و نیز محدودیت‌های وضع‌شده اجتماعی برای مصرف آب تأثیر بپذیرد. نمونه‌ای از محدودیت وضع‌شده، زمانی است که دولت یا جامعه محلی تصمیم می‌گیرد برای برداشت از یک منبع مشخص آب شیرین (برای نمونه حوضه آبریز یا آبخوان) در راستای حفاظت از امنیت آبی، یا برای حفاظت از اکوسیستم‌های آب شیرین و سایر ارزش‌ها مانند رسوم فرهنگی یا تفریحات رودخانه‌ای، سقف تعیین کند (شکل1). وضع محدودیت با هدف جلوگیری از «تراژدی منابع مشترک»، آنگونه که هاردین بیان کرده صورت می‌گیرد. هاردین معتقد است تراژدی منابع مشترک زمانی نتیجه می‌شود که افرادی که دسترسی آزادانه به یک منبع کمیاب ولی مشترک دارند، به طور مستقل به دنبال منافع خود هستند: آنان منبع مشترک را خالی می‌کنند، حتی با اینکه درک می‌کنند اقداماتشان در تضاد با منافع بلندمدت جامعه قرار دارد، چون هزینه کامل اقدامات خود را متحمل نمی‌شوند. مدیران آب در تلاش برای متوقف‌ساختن یا اجتناب از وقوع تراژدی منابع مشترک، معمولاً سقف برداشت را وضع می‌کنند و در ترکیب با حقوق بسامان تعریف‌شده آب به کار می‌گیرند. به بیانی دیگر، حجم کل برداشت یا مصرف آب را محدود می‌کنند.
نمایش فایل 
شکل1- برداشت آب از آبخوان ادواردز تا اوایل دهه 1990، آشکارا روند افزایشی داشت. در سال 1993، در پی رأی دادگاه فدرال، نهاد قانونگذاری ایالت تگزاس برای حفاظت گونه‌های در معرض خطر که در این آبخوان زندگی می‌کنند یا به چشمه‌های تغذیه‌شده از این آبخوان وابسته هستند، سقف پمپاژ را تا سال 2004،  555 میلیون متر مکعب تعیین کرد، که باید تا سال 2008 به میزان 493 میلیون متر مکعب کاهش یابد. در سال 2007، مقررات جدیدی جایگزین سقف تعیین‌شده گردید که میزان پمپاژ را در خشکسالی‌ها به میزان قابل توجهی کاهش می‌داد. به طور کلی، مجموع پمپاژ آب از این آبخوان از سال 1990 کاهش یافته است، در حالی که جمعیت این منطقه نزدیک به 50 درصد افزایش یافته است.  
سقف مصرف آب را می‌توان منفعلانه یا غیر منفعلانه تعیین کرد. تعیین غیر منفعلانه سقف مصرف، یعنی حدگذاری برای مصرف آب در سطحی که هنوز به آن نرسیده است. غالباً این رویکرد ترجیح داده می‌شود، چون از مصارف کنونی حفاظت می‌کند و مصرف‌کنندگان را اجبار نمی‌کند میزان مصرف خود را تعدیل‌ کنند. در مقابل، وقتی حد مصرف در سطحی پائین‌تر از مصرف فعلی قرار داده شود، نگرانی‌ها و بحث‌های قابل ملاحظه‌ای را می‌توان انتظار داشت. به طور کلی، کاهش مصرف به یکی از این سه شیوه پی گرفته شده است: (1) دولت می‌تواند کاهش‌های اجباری در حقابه‌ها را وضع کند؛ (2) تخصیص آب به حقابه‌داران می‌تواند به تناسب یا به شیوه سلسله‌مراتبی (برای نمونه با تقدم قائل‌شدن) بر اساس پیش‌بینی‌ موجودی آب در هر سال تعدیل شود؛ یا (3) با بازخرید دولتی یا خصوصی مجوزها، استفاده اضافه بر حد تعیین‌شده حذف می‌شود، و بدین ترتیب حجم حقابه‌ها در حدود وضع‌شده قرار می‌گیرد. هیچ یک از این رویکردها بدون مناقشه پیاده نشده است، چون هر یک از آنها پیامدهایی برای معیشت و حس امنیت در میان مصرف‌کنندگان دارند. با این همه، آنچه بیشترین اهمیت را برای کنترل مصرف آب و عملکرد مناسب بازارها دارد این است که مصرف آب در حدود مقرر در مجوزهای صادرشده باشد.
تجربه‌های بازار آب نشان می‌دهد که تعیین سقف می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای مبادله آب و سرمایه‌گذاری در بهبود کارآیی به وجود آورد. وقتی تأمین آب محدود می‌شود، بازارهای آب به تسهیل مبادله غیر اجباری حقابه میان خریداران و فروشندگان کمک می‌کند. بدین شیوه، بازارهای آب را می‌توان نمونه‌ای از کاربرد نظام مبادله در چارچوب سقف تعیین‌شده، مشابه بازارهای مبادله مجوز انتشار آلاینده‌ها در جو (مانند کربن یا دی اکسید سولفور)، یا انتشار مواد مغذی در آبراهه‌ها دانست. مبادله آب معمولاً توزیع آب را در میان مصرف‌کنندگان یا بخش‌های رقیب تغییر می‌دهد (شکل2). افزون بر این، تعیین سقف می‌تواند مشوق قابل ملاحظه‌ای برای صرفه‌جویی آب فراهم آورد. وقتی برای مصرف آب سقف تعیین می‌شود، هر اندازه رشد آتی در تقاضاهای آب- مانند اضافه‌شدن افراد بیشتر به جمعیت یک شهر یا افزایش محصول کشاورزی در یک مزرعه- تنها می‌تواند با دسترسی به منابع جایگزین (مثلاً واردات آب، نمک‌زدایی و غیره) یا با افزایش کارآیی مصرف آب برآورده شود. انتخاب دوم از دید اثربخشی هزینه و زیست‌محیطی تقریباً همیشه ارجحیت دارد.
آنچه بازارهای آب را از سایر بازارهای زیست‌محیطی متمایز می‌سازد، ماهیت پیچیده آب است که سبب می‌شود بازارهای آب نقص‌هایی داشته باشد: آب برای تنوع وسیعی از مقاصد استفاده می‌شود، هم عمومی و هم فردی (برای نمونه تفریح در یک استخر شنای عمومی در مقابل آشامیدن فردی)؛ مصرف آب در برخی موارد متوالی است (به شکل جریان برگشتی و استفاده بعدی)؛ آب، متحرک و سنگین است و جابجایی آن تا اندازه زیادی از مسیر آبراهه‌های موجود پیروی می‌کند؛ آب غالباً قابل مشاهده نیست (برای نمونه آب زیرزمینی)؛ و موجودی آب ممکن است بسیار متغیر و نامعین باشد. این ویژگی‌ها بدین معنا است که مصرف و مبادله آب به طور بالقوه با چندین تأثیر خارجی و/ یا هزینه‌های مبادله همراه است، و مبادلات بازار آب را پیچیده می‌کند. به تعبیری می‌توان گفت که هیچ گلی بی‌خار نیست و نباید به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کرد. به بیانی دیگر، باید تلاش شود شرایط و نهادهای مناسب برای بازارهای آب مهیا شود تا منافع بالقوه آنها محقق گردد.
 نمایش فایل
شکل2- از زمان راه‌اندازی مبادله آب در آبخوان ادواردز، حدود 8 درصد کل حقابه‌ها (بیش از 500 میلیون متر مکعب) از آبیاری به مصرف شهری انتقال یافته است.

مأخذ: بازارهای آب، پاسخی به کمیابی. اندیشکده تدبیر آب ایران، 1397.

فرم ثبت نظرات

نام
ایمیل
متن
متن