تدبیر توسعه؛ فراتر از ابعاد علمی و فنی

تقاضا برای آب به ویژه در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، تا حد زیــادی تحت تأثیر رشد جمعیت، شهرنشینی، سیاست‌های امنیت غذایی و انــرژی و فرایندهای اقتصاد کلان نظیر تجارت جهانی و تغییر در الگوی مصرف، روندی فزاینده دارد. در نتیجه این روندها، تقاضا برای آب و کالاها و خدمات متکی به منابع آب به گونه‌ای افزایش یافته است که شاهد نابودی زیستگاه‌ها و سرمایه‌های طبیعی (رودخانه‌ها، تالاب‌ها و دریاچه‌ها) و سرمایه‌های اقتصادی باغات، مزارع، صنایع کشاورزی، شیلات و دامداری) هستیم. این در حالی است که منابع تأمین‌کننده، غالباً محدود و آسیب‌پذیر بوده است.
واقعیت این است که توسعه بدین شیوه، بار بیش از اندازه‌ای را بر امکانات طبیعی این سرزمین تحمیل می‌کند و اساساً با توان و محدودیت‌های منابع آب، ناسازگار است. از این روست که باید به پرسش‌های بنیادینی از این دست اندیشید که «برای مهار اثربخش و پایدار نیروهای مؤثر توسعه بر افزایش تقاضای آب به منظور تضمین پایداری چه باید کرد؟ یا به بیانی ساده، چگونه می توان با مصرف آب کمتر، اقتصاد بزرگ تر توأمان با محیط‌زیست سالم داشت؟»
صرف نظر از نوع و مسیر توسعه‌ای که بر بنیاد واقعیت محدودیت منابع آبی کشور پی‌ریزی و طراحی شود، لازم است به پیش‌نیاز بسیار مهم و بایسته‌ای توجه داشت که تاکنون بر آن تأکید چندانی نبوده و در نتیجه، توسعه را به معنای واقعی آن فراهم نیاورده است: شکل‌گیری دستگاه منسجم فکری برای تدبیر توسعه بر پایه اجماع و توافق ذینفعان.
نوشتار حاضر بر پایه گزارش «توسعه کم‌آب‌بر، تأملی در بازسازی مسیر توسعه کشور» تهیه شده است و کوشیده است ضرورت و اهمیت اتفاق نظر ذینفعان را در تدبیر توسعه، به عنوان مسئله‌ای که باید عناصر فرهنگی آن را مورد توجه قرار داد برجسته ‌سازد.

مقاله کامل را می‌توانید از لینک زیر دریافت کنید.

فرم ثبت نظرات

نام
ایمیل
متن
متن