پیامدهای معکوس طرح‌های مشوق‌پایه برای کاهش برداشت آب زیرزمینی

پیامدهای معکوس طرح‌های مشوق‌پایه برای کاهش برداشت آب زیرزمینی

در سطح جهان، حدود ۷۰ درصد آب برداشت‌شده یا منحرف‌شده به مصرف کشاورزی می‌رسد. این سهم در برخی حوضه‌های آب زیرزمینی به ۹۹ درصد هم می‌رسد. مناطق کشاورزی در سطح جهان اُفت ترازهای سطح آب زیرزمینی را تجربه کرده‌اند، و سیاست‌گذاران را به تلاش برای کاهش نرخ برداشت در سطح حوضه از طریق سیاست‌های جدید واداشته‌اند. این سیاست‌ها عموماً با هدف کاهش استفاده مصرفی آب زیرزمینی- یک هدف کلیدی مدیران آب- در پاسخ به پمپاژ آب زیرزمینی برای آبیاری پیاده می‌شوند.
طرح‌های غیر اجباری و مشوق‌پایه کاهش مصرف آب در کشاورزی آبی غالباً یک سیاست برنده- برنده شناخته می‌شود، چون تأسیسات جدید و به روزرسانی سامانه‌های آبیاری را ترویج می‌کنند. با این همه ممکن است از نظر کمّی، پیامدهای ناخواسته مهمی داشته باشند. به ویژه، چون این یارانه‌ها هزینه برداشت آب را برای زارعان کاهش می‌دهند، هزینه کاهش‌یافته برداشت می‌تواند اهمیت بیشتری نسبت به صرفه‌جویی در برداشت آب پیدا کند.* افزون بر این، کارآیی بالاتر و آبیاری هدایت‌شده از طریق سامانه‌های به روزشده ممکن است افزایش تبخیرتعرق گیاه، یا آبی را که عملاً گیاه استفاده می‌کند افزایش دهد.
در یکی از تحقیق‌های جدید در این زمینه، مشخص شده است که سیاست تشویق به استفاده از تکنولوژی کارآمدتر آبیاری، تأثیر مورد نظر را برای کاهش برداشت آب زیرزمینی نداشته است. در این مطالعه، یکی از طرح‌های اعطای یارانه‌ برای تغییر تکنولوژی آبیاری در غرب کانزاس تحلیل شده است. یافته‌های این مطالعه حاکی از همبستگی افزایش کارآیی آبیاری با افزایش برداشت آب زیرزمینی است، در حالی که انتظار می‌رفت کاهش یابد. با اینکه تکنولوژی کارآمدتر آبیاری معمولاً «اثربخشی» واحد آب را افزایش می‌دهد، ولی پارامترهای تصمیم زارع برای حداکثرسازی سود را نیز تغییر می‌دهد، و می‌تواند به تغییر در میزان محصول، انتخاب کشت، الگوهای تناوب کشت، یا گسترش سطح آبی منجر شود. محققان دریافتند که در کانزاس، آیش مزارع (یا آبیاری‌نشده) غالباً کمتر انجام شده بود، و وقتی آبیاری شدند، درصد بیشتری از مزرعه آبیاری شده بود و تقریباً 2.5 درصد آب بیشتر به ازای سطح آبیاری استفاده شده بود.
داستان مشابهی درباره طرح‌های آیش اراضی وجود دارد. نمونه‌ای از این طرح‌ها، «Conservation Reserve Program» نام داشت که دولت ایالات متحده در سال ۱۹۸۵ برای «فراهم‌آوردن کمک فنی و مالی به زارعان واجد شرایط برای رفع دغدغه‌های خاک، آب، و منابع طبیعی در اراضی آنان، به شیوه‌ای که به نفع محیط زیست و مقرون به صرفه باشد» اعلام نمود. در این قبیل طرح‌ها به مالکان اراضی برای آیش، یا کاشت گیاهان بدون آبیاری‌ در اراضی آنها، پول پرداخت می‌شد. پیاده‌سازی این طرح‌ها بر اساس یک قرارداد میان مالک زمین و دستگاه دولتی صورت می‌گرفت.
اطلاعات طرفین در این ساز و کار، نامتقارن است. برای نمونه، مالک زمین اطلاعات بهتری نسبت به دستگاه ذیربط درباره هزینه فرصت تأمین مطلوبیت زیست‌محیطی دارد. از این رو، زارع تشویق می‌شود آن بخش از اراضی زراعی خود را در این طرح ثبت نام کند که کمترین بهره‌وری و کمترین تراکم کشت را دارد . بعید است که یک قطعه زمین آبی زارع، که نیازمند سرمایه‌گذاری قابل ملاحظه برای سامانه آبیاری است (که به نوبه خود بهره‌وری قطعه زمین را بهتر می‌کند)، در زمره اراضی با پائین‌ترین هزینه فرصت باشد و بنابراین در این طرح ثبت نام کند. بنابراین، این امکان هست که ثبت نام یک زمین زراعی غیر آبی یا غیر متراکم در طرح، تأثیر اندکی بر میزان آب برداشت‌شده برای آبیاری بگذارد. نتایج تجربی محققان، این جمع‌بندی را تقویت می‌کند: اساساً این طرح‌ها هیچ تأثیری بر پمپاژ آب زیرزمینی، که بنا به تعریف در اراضی آبی، و بنابراین با بهره‌وری بالا انجام می‌شود نداشته است.
تا این زمان، بیشتر مطالعات اظهار داشته‌اند که تقاضای آب آبیاری باید کشش داشته باشد تا اندازه‌ای که افزایش کارآیی آبیاری به افزایش استفاده مصرفی منجر ‌شود (البته ممکن است در برخی مناطق چنین باشد). با این همه، این تحقیق بر محیطی (کانزاس) با فرضیات منعطف‌تر تمرکز داشته است، برای نمونه،کشت‌های چندگانه وجود دارد، زارعان درباره درازمدت دغدغه دارند (نه فقط یک فصل رشد)، و تکنولوژی‌های جدید آبیاری می‌تواند بر توابع درآمد و هزینه تأثیر بگذارد.
وقتی این عناصر معرفی می‌شوند، طرح ممکن است نه فقط در تحقق هدف خود ناکام شود، بلکه همچنین وضعیت آب را با پمپاژ بیشتر آب زیرزمینی بدتر می‌کند. سیاست‌هایی که به تکنولوژی‌های آبیاری کارآمدتر یارانه می‌دهند می‌توانند ناخواسته به مشوق زارعان برای کاشت گیاهان آب‌بر تر در اراضی آبی موجود تبدیل شود، و تغییر به آیش یا دوره‌های تولید دیم کم تکرارتر را القا نماید. سامانه‌های آبیاری بهتر به گیاهان آب‌برتر اجازه می‌دهند با سود حاشیه‌ای بالاتری تولید شوند. به دلیل آبیاری کارآمد (یارانه‌ای)، هر گیاه می‌تواند آب بیشتری به ازای واحد آب برداشت‌شده از حوضه دریافت کند. زارعان هم برای افزایش سطح آبی و هم تولید گیاهان آب‌برتر مشوق دارند. به همین صورت، طرح‌های حفاظت و آیش تأثیر اندکی برای کاهش برداشت آب زیرزمینی داشته‌اند، با اینکه بدین منظور تصویب شده بودند.
سیاست‌گذاران باید سیاست‌های خود را نقادانه بررسی کنند- به ویژه آن دسته از سیاست‌ها که از نظر سیاسی محبوبیت دارند- و این پرسش را طرح کنند که آیا اثرات جانبی ناخواسته احتمالی وجود دارد. برای انجام این کار، سیاست‌گذاران نیاز دارند درباره فرایند تصمیم‌گیری هر یک از طرف‌ها و چگونگی برهم‌کنش سیاست پیشنهادی با مشوق‌های زیست‌محیطی محتمل دقیق‌تر بیندیشند.

*این سیاست‌ها معمولاً سودهای زارع را افزایش می‌دهند، چون آب زیرزمینی کمتری در اثر رواناب، تبخیر، یا سرعت به هدر می‌رود. این سیاست‌ها همچنین آیش اراضی حاشیه‌ای را کم‌هزینه‌تر می‌سازد.

منبع:

Pfeiffer, L., and C.-Y.C. Lin (۲۰۱۴). ‘Does efficient irrigation technology lead to reduced groundwater extraction?: Empirical evidence’, Journal of Environmental Economics and Management, ۶۷(۲): ۱۸۹-۲۰۸

 

فرم ثبت نظرات

نام
ایمیل
متن
متن