آب، عقل جوهری و سیاست

چندی پیش در پنجمین شماره مجله سخن ما پرونده‌ای در خصوص آب با موضوع «بی تدبیری و آب» منتشر شده است. آنچه در  ادامه می‌آید نوشتاری است که توسط دکتر محمد فاضلی تهیه گردیده و ذیل این پرونده منتشر شده است.

آب، عقل جوهری و سیاست

روشنفکران تاکنون بیشتر درباره مفاهیمی نظیر آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوق بشر و مفاهیمی از همین گونه بحث کرده‌اند، و کمی عجیب است که به مدیریت منابع آب بپردازند یا از بحران آب سخن بگویند. چرا آب امروز دغدغه روشنفکران شده است یا باید بشود؟ آیا ما به مرز بحران رسیده‌ایم که نیاز به بسیج همگانی داریم تا از تکنوکرات تا روشنفکر جمع شوند و راهی برای بحران بیابند؟ آیا ورود به بحث مدیریت منابع آب، عرصه‌ای فکری نیست تا حیطه ورود روشنفکران باشد؟
چندی پیش وقتی به همراه محمد درویش و علی‌اصغر سعیدی در میزگردی در مجله اندیشه پویا درباره آب شرکت کرده بودم تصور کلی بر این بود که این میزگرد کم‌خواننده‌ترین مطلب مجله خواهد بود. این تصور از آن‌جا ناشی می‌شد که چرا روشنفکران باید درباره مدیریت منابع آب بحث کنند؟ می‌خواهم از یک منظر به این سؤال پاسخ بدهم.
روشنفکری و صور عقلانیت
ماکس وبر میان دو گونه عقلانیت تمایز قائل است. «عقلانیت صوری» برآمده از محاسبه‌ای است که بخت موفقیت را افزایش می‌دهد و در آن ارزش‌ها یا غایات مد نظر نیستند، و چنین ارزش‌هایی به‌واسطه غیرفنی تلقی شدن وارد محاسبه نمی‌شوند. عقلانیت صورت درخصوص نسبت هدف و وسیله است، هدفی دارید و به سوی آن گام برمی‌دارید و این گام‌ها را بر اساس تجارب گذشته، مشاهدات یا منطق و علم تنظیم می‌کنید. اما عقلانیت جوهری (Substantive rationality) عقلانیت ناظر بر نوعی از تصمیم‌گیری است که بر ارزش‌ها و تمسک به ارزش‌های اخلاقی بنا شده است. بدیهی است که این نوع عقلانیت درگیر ابهام‌های زیادی است و خود را محدود به محاسباتی شفاف و مبتنی بر روش‌شناسی ادعاشده‌ علمی نمی‌کند. عقلانیت جوهری نوعی تفکر کل‌نگر است که بر حل مسأله در دل نظامی از ارزش‌ها تعریف می‌شود و در تعارض با عقلانیتی است که هر مسأله را منفک از دیگر مسائل و در چارچوبی که به تدریج بیشتر سود-هزینه‌نگر می‌شود طرح می‌کند.
ماکس وبر بر این باور بود که سازمان‌های بوروکراتیک نمودهای عقلانیت صوری‌اند. سی رایت میلز با تمایز نهادن میان عقل (Reason) و عقلانیت (Rationality) تحلیل وبر را با ظرافت دیگری طرح کرد. به عقیده میلز، مردم با مشارکت در سازمان بوروکراتیک، به تدریج توانایی کنترل کنش‌های خود بر مبنای عقل را از دست داده، و به مجموعه‌ای از قواعد عقلانیت سازمان‌ها تن می‌دهند. رویه‌های عقلانی‌شده سازمان هدایت‌کننده فرد و جامعه خواهند بود. در این‌جا عقلانی‌شده به معنای رویه‌هایی است که نسبت وسیله و هدف در بستر سازمان برای آن‌ها لحاظ شده است، و به این معنا مصداق عقلانیت صوری هستند (نک: Elwell, ۲۰۱۳, P. ۱۴۸).
فرانک الول پیشنهاد می‌کند که دو نوع عقلانیت مد نظر وبر به «تفکر فنی» و «تفکر انتقادی» ترجمه شوند (P. ۱۴۸). نکته‌ای که وبر خیلی بر آن تأکید دارد این است که آن‌چه بوروکراسی به شدت عقلانی می‌پندارد و با کارآمدی فنی به دنبال آن است، الزاماً از منظر عقلانیت جوهری، یا پذیرش اخلاقی اهداف یا ابزارهایی که برای رسیدن به اهداف برمی‌گزیند عقلانی نیست. ممکن است اهداف سازمان نیز با اهداف کلی‌تری که جامعه دنبال می‌کند در تعارض باشد. آن‌چه در کوتاه‌‌مدت برای بوروکراسی خوب است الزاماً در درازمدت برای نظام اجتماعی خوب نیست. سی رایت میلز شاید اولین کسی بود که نشان داد تفکر انتقادی یعنی در نظر گرفتن کل نظام اجتماعی و حل کردن مسائل در بستر کلیت، بدون آن‌که آمارها یا تجربه سازمانی منفک از کل نظام بتواند چنین تفکری را ایجاد کند.
سؤال این است که چنین بحثی چه ارتباطی به روشنفکران و آب دارد. تصور من بر این است که اگرچه وبر نگران سیطره عقل صوری بر عقل جوهری کل‌نگر بود و غرب را در برابر این سیطره آسیب‌پذیر می‌دید، اما آن‌که بیش از غرب قربانی این شکل از سیطره شده کشورهایی نظیر ایران هستند. برای این‌که مسأله را انضمامی‌تر بررسی کرده باشم، به یک یکی از ابعاد مسأله مدیریت منابع آب در ارتباط با چهار سازمان بوروکراتیک می‌پردازم. تکنولوژی سدسازی را در قبال چهار سازمان وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، و سازمان حفاظت محیط زیست در نظر بگیرید. هر کدام از این چهار سازمان می‌توانند بر مجموعه‌ای از اهداف و ارزش‌های غایی اتکا داشته باشند.
وزارت نیرو به دنبال تأمین انرژی و آب بر مبنای محاسبات اقتصادی و برای تداوم زیست پذیری است و ارزش‌های غایی آن حفظ محیط زیست است. وزارت جهاد کشاورزی به دنبال تأمین مواد غذایی با ارزش‌های غایی صیانت از آب و خاک است. سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به دنبال خلق ثروت از میراث فرهنگی و در عین حال معطوف به ارزش‌هایی نظیر تضمین تداوم هویت و هم‌چنین افزایش غنای فرهنگی است. سازمان حفاظت محیط زیست نیز بیشتر بر ارزش‌های غایی مرتبط با تضمین توسعه پایدار تأکید دارد. البته در صورتبندی جملات فوق از افعالی استفاده کرده‌ام که بیانگر خوش‌بینی است. خواننده ممکن است تصور کند این‌ها بایدهایی است که سازمان‌ها ملزم به رعایت آن‌ها هستند اما در واقعیت چنین نیست.
مسأله از همین تردید خواننده آغاز می‌شود. عقلانیت جوهری وبر ناظر بر نشاندن اهداف هر سازمان در دل ارزش‌های غایی خود سازمان و سایر سازمان‌های دخیل در مسأله است که مفروض می‌گیریم جامعه نیز بر آن‌ها تأکید دارد. بر این مبنا، سدسازی فعالیتی هدف-وسیله‌ای و بسیار تکنوکراتیک است زیرا از محاسبات پیچیده سازه‌ای، زمین‌شناختی، هیدرولیک و ... تبعیت می‌کند و در نهایت به تأمین آب می‌انجامد. در این فرایند تکنوکراتیک ممکن است به دو صورت عقلانیت جوهری زایل شود:
اگر سازمان کار تخصصی‌ خود را فارغ از ملاحظات کل کشور انجام دهد. در این حالت، سوای از این‌که کشور سد نیاز دارد یا ترویج کشاورزی، یا تکمیل راه‌آهن شمال-جنوب شرق کشور، وزارت نیرو چون ساختن سد را بلد است، سد می‌سازد.
سازمان کار تخصصی خودش را بدون ملاحظه ارزش‌های غایی سایر سازمان‌ها انجام می‌دهد. مهم نیست چند سایت باستان‌شناختی زیر آب می‌رود یا چند زیستگاه و گونه گیاهی و جانوری از میان می‌روند، سازمان سدش را می‌سازد.
سازمان موفق می‌شود اولویت‌ها را جابه‌جا جلوه دهد. در حالی که همه دنبال امنیت غذایی هستند، سازمان موفق می‌شود مسأله امنیت غذایی را که شاید در واقع ناظر بر بهره‌وری پایین در تکنولوژی کشاورزی و آبیاری است به فقدان تأمین آب نسبت دهد و سد بسازد.[۱]
در همه این حالت‌ها اصلاً مهم نیست که سد ساخته‌شده تا چه اندازه عظیم، پیچیده، دقیق، یا مظهری از ورود به عصر صنعتی شدن یا پیشرفت سطح تکنولوژی کشور (شاخص‌های عقلانیت صوری) است، آن‌چه اهمیت دارد این است که سدسازی با چنین شرایطی، عقلانیت جوهری یا همان ارزش‌های غایی نظام اجتماعی و سازمان‌های متولی را مخدوش کرده است.
به گمان من، ورود روشنفکران اعم از جامعه‌شناسان، اقتصاددانان، متخصصان محیط زیست، انسان‌شناسان و باستان‌شناسان به بحران منابع آب در ایران، ورود به عرصه پرچالش فکری عظیمی است که با تنازع عقل جوهری و عقل صوری نسبت دارد. بحران آب فقط یک نشانه، نشانه‌ای از سیطره عقل صوری-سازمانی بر عقل جوهری -جامع‌نگر است. ورود روشنفکری به مسأله آب به معنای ورود به عرصه‌ای از نشانه‌هاست که در زمینه‌ای مشخص به بحران رسیده است.
در ضمن، ورود به مبحث آب، راهی برای حرکت پایین به بالا برای طرح مباحثی است که به‌طور سنتی روشنفکران به آن علاقه دارند. پرسش آب، پرسش از شفافیت، پاسخ‌گویی، فساد، قانون‌گریزی، پدرسالاری سیاسی و رعیت‌پروری، خرید رأی، عدالت و حتی نسبت بومی‌اندیشی و جهانی‌اندیشی است. مجال آن نیست که درباره یکایک این مفاهیم و نسبت‌شان با آب بحث کنم، درخصوص نسبت هر کدام از این مفاهیم و فقط یکی از شیوه‌های مدیریت منابع آب، یعنی سدسازی، پرسشی طرح می‌کنم. به گمانم پاسخ دادن به این پرسش‌ها مسائلی را پیش می‌کشند که در کانون مباحث مهم روشنفکری یک صد سال اخیر ایران می‌توان جایگاهی برای آن‌ها یافت.
- آیا تصمیم‌گیری برای ساخت سدها در فرایندی شفاف و در حالی که همه ذینفعان از نتایج ارزیابی‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط‌زیستی مطلع هستند، و می‌توانند داعیه‌های خود را در قبال پروژه‌ها طرح کنند صورت می‌گیرد؟ (شفافیت)
- آیا سدسازان در قبال خسارات وارده به زیستگاه‌ها، سایت‌های باستانشناختی، مردمانی که در پشت سدها خانه و کاشانه خود را از دست می‌دهند، و شاید عملی‌تر از همه، در مقابل این‌که چند دهه سدسازی شده و بحران آب هر سال تشدید شده است پاسخ‌گو هستند؟
- آیا تعریف و مکان‌یابی سدها، ارزیابی‌های صورت گرفته درخصوص تأثیرات آن‌ها و قیمت تمام‌شده‌شان کاملاً قابل دفاع است؟ و اگر خطایی در هر یک از موارد فوق رخ داده است، ناشی از خطایی سیستماتیک بوده یا خطایی در محدوده خطاهای مجاز است؟ (فساد)
- آیا سدها با رعایت همه اصول و ضوابط حاکم بر برنامه‌های توسعه، استانداردهای محیط زیست و سایر دستگاه‌های حاکمیتی ساخته شده‌اند؟ (قانون‌پذیری و قانون‌گریزی)
- آیا برخی نمایندگان مجلس برای متقاعد کردن رأی‌دهندگان به رأی دادن، یا اثبات کارآمدی خود، هرگز نقشی در ساخت بدون رعایت ضوابط سدها داشته‌اند؟ (خرید رأی)
- آیا تعمیم دادن یک شیوه مدیریت منابع آب به ایران با تفاوت‌های آب و هوایی بسیار زیاد، بومی‌اندیشی است؟
- آیا سدسازی در قالب پروژه‌های ملی و فاصله فاحش اعتبارات سدها با اعتبارات عمرانی استان‌ها، عدالت است؟
این سؤالات اگرچه ظاهری عمرانی-فنی دارند، اما به عمیق‌ترین لایه‌های سیاست راه می‌برند. از این منظر، مسأله آب که من فقط در یک جلوه از آن وارد شده‌ام، مسأله‌ای عمیق‌تر از ورود به چارچوبی غیرفکری یا غیرروشنفکرانه است. اتفاقاً مسأله آب راهی برای بومی‌اندیشی و انضمامی‌تر کردن اندیشه‌هایی است که همواره برخی به بی‌محمل بودن آن‌ها – به درست یا غلط – معترض بوده‌اند. ورود به مسأله مدیریت منابع آبی و بحران آب، وارد شدن به عرصه تحلیل عقلانیت و سیاست است.
Elwell, Frank. (۲۰۱۳) Sociocultural Systems: Principles of Structure and Change. AU Press.

به نقل از وبلاگ شخصی دکتر محمد فاضلی

فرم ثبت نظرات

نام
ایمیل
متن
متن